۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

ما از همه چيز راضى هستيم , فقط تعداد بكن ها را بيشتر كنند تا زودتر به كارمان برسيم.

روزى روزگارى در كشورى مانند ايران امروز حاكمى وجود داشت كه بسيار بيرحم و ديكتاتور بود و به هر بهانه اى مردم خود را آزار ميداد و اگر كسى اعتراض ميكرد كارش با زندان و جلاد بود .
مردم آن كشور مانند مردم امروز ايران صبر و حوصله بسيارى داشتند ( البته فقط در برخورد با قوانين حكومت خيلى صبر داشتند وگرنه مردمى بسيار عصبى بد اخلاق بودند ) حاكم آن كشور كه همه نوع آزار و اذيت را امتحان كرده بود ولى صداى اعتراض مردم بلند نشده بود از  وزيراعظم خود پرسيد حوصله هومايونى سر رفته و دلمان براى اعدام و شكنجه رعيت تنگ شده  چيكار كنيم تا صداى اعتراض مردم بلند شود و ما آنها را شكنجه كنيم و به تيغ جلاد بسپاريم ؟ وزير پاسخ داد قبله عالم به سلامت باد هر اذيت و آزارى كه فرموديد در حق رعيت كرديم و صدايشان بلند نشد " بس كه مردم نجيبى هستيم " تنها يك راه به نظرم ميرسد و آن اينست كه سر هر رهگذر يك مامور بگذاريم تا به مردمى كه در حال عبور هستند تجاوز كند ولي فقيه( سلطان) از اين ايده بسيار خوشش آمد و دستور داد از فردا سر هر رهگذر يك مامور بگذارند و به مردم تجاوز كنند . شاه به خيال خود كه اينبار حتمآ صداى اعتراض مردم را خواهد شنيد فرمان را صادر كرد و منتظر اعتراضات مردم شد اما زهى خيال باطل كه از سنگ صدا درآمد اما از مردم نه ,شاه براى اينكه ببيند چرا صداى مردم درنيامد خود با لباسى مبدل به شهر رفت و سر يك گذر ديد كه صف طولانى بسته شده از نفر آخر صف پرسيد جريان اين صف طولانى چيست و آن شخص جواد داد صف دادن است شاه با تعجب پرسيد شما ناراحت نيستيد كه هر روز مجبوريد به مامورين ولايت وقيح بديد و عبور كنيد و آن شخص گفت ناراحت نيستم اما اگر" ولى وقيح " تعداد بكن ها را بيشتر        كند تا ما زودتر بديم وبريم بهتره و ديگه مجبور نيستيم چندين ساعت در صفهاى طولانى منتظر دادن باشيم .

جست و جوى پليس در كيف شهروندان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر